طویله پاک است
مسعود حداد مسعود حداد

 

در خانه ای ملـــت ، قلب آسیا

جمع گشـته چـندین، گروه دوپا

گروهی را ریش شان، پُرخین بود

ولی پیراهـــن شان چـرکین بود

گــروهی  بی خــبرازآلام ودرد

میخرامید، برسرش دستار زرد

گروهی می نامید خویش را برار

در گوشه ای نشسته بودخوار وزار

چپن پوشان هم، از گوشه و کنار

اوضــاع زال را، میکــردنــد نــظار

بین خود میگفت: بیزلر بیلی لیگ

اوروش باشلنسه قنداغ قیلی لیگ

در  کــنج دیگر، میکرد قیل وقــال

گروه پکـــول و ایزار بنــد کشــال

در آنجا دیده شـد، چند فرد ادیب

دریشی بر تن و در گردن صلیب

هر گروه میگـفت ،ماها محـوریـم

بیگانه نیستیـم،از این کشــوریم

از جایش برخاست، نکتائی پوشی

سخـن آغـازکــرد، بایک خـروشی

گفـــتا جـــنابان ! شرم وحــیایی

حرف رامکان است،سخن راجایی

خــانۀ ملــت ،صنـف اول نیســـت

محـل جنگ هـر مرغ کل نیــسـت

از عقــب برخـاسـت ،مرع کلنگــی

حمله کرد به او، چون سگ جنگی

گفت «ای کافره ،داسی مه وایه»

«تا غوندی ملعون » مادر نه زایه

هرگوشـه ای زال، غـوغا بلند شـد

نوبت مشت است،گپ زدن بند شــد

سخن کرد آغاز ،یک ریش درازی

گفت ذلت بار است ،این همه بازی

«راخی ورونو» ،یک چاره سازیم

این خصومــت را، از بن اندازیـم

مردم می خــندند ، بر ما وشـــما

یاطـویله گویند ،چـون ملالی هـا

دشمن بیرون است،نه داخل زال

چه حاجت باشد ،به این قیل وقال

تا ملت خفته است ،باید یکی بود

در بیـــدار شــدن، اندر شکـی بود

بعدا" مــلا شـد ، ریشــو بدل بــود

خــود باعث این ،جنگ وجدل بود

او جنگ میداد، اســب را با  فیـــل

تا آرنج پرخون ،دست این رزیل

»»»»»«««««

طویله پاک است از همچو خانه

آنجا نباشـــد از ظلمی نشـــانه

چون در« طویله» جنگی نباشــد

هــمه اهـلی انـد ،هــنگی نباشــد

 

21دسامبر 2011


December 21st, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان